عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684643 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25942 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21345 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14733 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13229 |
شلوار جاستین بیبر | 12300 |
اسیر عشق | 10175 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9511 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
مادر
این جملات رو امروز تو قبرستون شنیدم :
قول میدم دیگه اذیتت نکنم ...
قول میدم دیگه مسخرت نکنم ...!
مامان قول میدم نگم تو افکارت عقب مونده و قدیمیه ! مامان میخوامت ..
مامان تو برگرد قول میدم شب ها زود بیام خونه ..
مامان تو برگرد قول میدم ولخرجی نکنم ...
مامان برگرررررررد !
شاید این داستان زندگی خیلیا باشه تا دیر نشده خودمونو اصلاح کنیم . قدرشونو بدونیم !
مستی و شیطان
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی
آراسته با شكل مهیبی سر و بر را
گفتا كه: «منم مرگ و اگر خواهی زنهار
باید بگزینی تو یكی زین سه خطر را
یا آن پدر پیر خودت را بكشی زار
یا بشكنی از مادر خود سینه و سر را
یا خود ز می ناب كشی یك دو سه ساغر
تا آن كه بپوشم ز هلاك تو نظر را
لرزید ازین بیم جوان بر خود و جا داشت
كز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را
گفتا: «پدر و مادر من هر دو عزیزند
هرگز نكنم ترك ادب این دو نفر را
لیكن چون به می دفع شر از خویش توان كرد
می نوشم و با وی بكنم چاره ی شر را»
جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی
هم مادر خود را زد و هم كشت پدر را
ای كاش شود خشك بن تاك خداوند
زین مایه ی شر حفظ كند نوع بشر را
ایرج میرزا
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 2 ارديبهشت 1394 |
برچسب ها : ایرج میرزا,جوان,مستی,شیطان,پدر,مادر,شعر, |
مامان...
مادر ڪودڪش را شیر می دهد
و ڪودڪ از نور چشم مادر
خواندטּ و نوشتـטּ می آموزد...
وقتی ڪمی بزرگتر شد
ڪیف مادر را خالی می ڪند
تا بستہ سیگاری بخرد...
بر استخواטּ های لاغر
و ڪم خوטּ مادر راه می رود
تا از دانشگاه فارغ التحصیل شود...
وقتی برای خودش مردی شد..........آدم شد
باد به غب غب می اندازد...
انگار که ڪنفرانس مطبوعاتی ترتیب می دهد ...........
می گوید :
عقل زטּ ڪامل نیست ..!!
من نوشت: ایشالله که همیشه سایه ی مامانای عزیزمون بالای سرمون باشه..
مامان گلم دوستت دارم.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 63 صفحه بعد |