غم دارم...خستم
وبگاه بهارنارنج

♥بهارنارنج♥

♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



غم دارم...خستم

بازدید : 796

این وبلاگ برام بهترین دوست بوده موقع خوشی هام پرش میکردم از خوشی و موقع ناراحتی هام

باهاش درد و دل میکردم و اینا توش ثبت میشن و خاطره ...

الانم یکی از همون روزاست که دلم بدجوری گرفته از این روزگار و از خودم  و سادگی هام 

دلم میخاد یه دل سیر گریه کنم ولی میدونم که سبک نمیشم و بیشتر اذیت میشم

بخاطر همین بغض رو خفه میکنم تو گلو

مخاطب اینجور پست هام فقط خوده خوده وبلاگمه و بس ...

دلم گرفته از نامردی ها ...نامردی تا کجا بدی تا کجا!!!!.....چرا ادما اینقدر فراموشکارند!

خسته ام از تمام عمرم از این خسته تر نمیشم ....اونقدر خسته ام که حتی حوصله گریه کردنم ندارم

خسته ام خسته...چجوری بعضیا میتونن اینقدر بی چشم و رو باشن!

چجوریه که شکستنه دل و بازی کردن با احساس دیگران اینقدر ساده شده..

چرا دلامون فلزی شده!!!؟؟؟چرا چسبیدیم به این گوشی و از غرق شدن توی کصافت سیر نمیشیم!

خدایا چرا شانس ما ...نسل ما...شده این!!!

چرا ادمامون پلاستیکی شده!....چرا کسی دیگه دل واقعی نداره!

چرا عشق ها وسط پاها نفس میکشن!....خب چرا!...

چرا باید اینهمه بدی باشه!....حالم از این دنیا و این سرنوشتی که خودم مقصرشم بهم میخوره 

هی سرنوشت؟؟؟خیلی چندش و حال بهم زنی !...ازت بدم میاد:(



نظرات شما عزیزان:

رسول
ساعت7:50---28 مرداد 1394
در سرزمیــن من زنـــی از جنـــس آه نیست
این یک حقیقت است که در برکه ماه نیست

این یک حقیقت است که در هفت شهر عشق
دیگر دلــــی بــرای سفـــــر رو بــــه راه نیست

راندند مـــــردم از دل پرکینه ، عشـــــق را
گفتند : جای مست در این خانقاه نیست

دنیا بدون عشق چـــه دنیای مضحکـــی ست
شطرنج مسخره ست زمانی که شاه نیست

زن یک پرنده است کــــه در عصـــر احتمال
گاهی میان پنجره ها هست و گاه نیست

افسرده می شوی اگر ای دوست حس کنی
جـــز میله های سرد قفس تکیه گــاه نیست

در عشق آن که یکسره دل باخت ، برده است
در این قمــــار صحبتــــی از اشتبـــــاه نیست

فردا کـــــه گسترند ، ترازوی داد را
آنجا که کوه بیشتر از پرکاه نیست،

سودابـــه رو سپید و سیـــاووش رو سفید
در رستخیز عشق کسی رو سیاه نیست


هانیه
ساعت23:26---17 مرداد 1394
منم همدردتم .... حرفای تو یه جورایی حرفای منم هست...
ولی چه میشه کرد...باید فقط زندگی کرد در حالیکه دلت میخواد خیلی چیزا و خیلی افراد نبودن و هیچوقت وارد زندگیت نمیشدن ...
به هرحال باید قبول کنی با بودن یا نبودن ما و یا حتی کسایی که ازارمون میدن چرخ روزگار بازم میچرخه خورشید بازم طلوع میکنه و بازم غروب میکنه ...همه چیز سر جاشه فقط ما ادما جامونو انگار نشناختیم هنوز

پاسخ:اره ابجی..ما خودمون مسئول به گند کشیدنه زندگی خودمونیم...:(


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

نویسنده : بهارنارنج تاریخ : شنبه 17 مرداد 1394
موضوعات مرتبط : دلـنوشته، ،
برچسب ها :
نارحتم
,







یا حسین-بهارنارنج